شمیم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!   لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!   لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟   لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی ، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!   لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی ، با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه ؟!   لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج ، تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!   لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی می‌شود یا نه ؟!   و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!          زیبائی در فراتر رفتن از روزمره‌ گی‌هاست... بعدا" نوشت:اول هفته یی که گذشت همشیره مان ودوماد محترم بسلامتی ومیمنت به زیر یک سقف ازمنزل ما هجرت کردند .دقیقا " همون روز که قراربودجهیزیه بره -مامان لج کرد وباهمشیره وسطی-به قم رفت .قضیه لج کردنش مفصله !!اما اذیت شد وقهرکرد ورفت .من هم به مادر دومادمون زنگ زدم وگفتم پانزده میلیون تومان جهیزیه (البته به قیمت پارسال )+ دومیلیون وچهارصد هزارتومن پول نقد ...تحویل پسرت دادم .مادرش آمدودید .گفت مامانت کجاست ؟گفتم قهرکرد .ومادردامادمان هی غرزدکه الان وقت قهرکردن نبودوهی گفت وهی گفت وهی گفت .منم یهو عصبانی شدم وگفتم پسرت سه ساله روی سر ماخراب شده !!بسه دیگه !!جالبتر آنجاست که مادرشون فرمودندپسرمن که گدانبوده !!ماشین پرایدددددددددددددددددددددد (همینجوری کشیدش)داشته !منم گفتم آره همون پرایدی که خواهرم طلاهای خانه پدریموفروخت وخرید وخلاصه داشت دعوامیشد که کوتاه آمدم .اما دردسرتان ندهم .این یک هفته شب وروز تنها وازاول هفته هی حرص خوردم وسیگار وآب یخ !!میزان 3کیلووزن کردم .خیلی داغونم .دم قومیت کرد ولک گرم !که به دختر نه ارث میدهند ونه جهیزیه !!و پدردوماد رودرمی آورند !!خلاصه خیلی داغونم واون پست قبلی هم که آپ شد من میگفتم وهمکارم تایپ میکرد.قدیمی هاراست میگفتند:عقرب بزا !دخترنزا!!!واقعا " به آدم زورداره یه دخترباکلی زحمت بزرگ کن وبعدقسمتش بشه یه مرد ویه موجود حمال وبی خود !!خواهرمن عاشق دومادمون بود.کلی خواستگار داشت .به نظرمن فقط عاشق جمال بود.چون دوماد مابسیاربسیاربسیارزیباست .فوق العاده زیباست .فوق العاده خوش هیکله .ویکدونه پسره ...امااخلاقش صفر...همه میگن سارا چقده دومادتون زیباست !اما من که زیبایی ندیدم ...البته من خیلی باهاش جدی برخورد میکنم و شنیدم که خودش ومادرشگفتن که ما ازاین زیادمی ترسیم !!خلاصه جهازرودادیم ...وزغالی هم نیافتیم که بندازم پشت سرشون ...اماخیلی پشت سرشون گریه کردم وهنوزهم گریه میکنم .دلم برای خواهرم میسوزه ...همه میگن سارا حرفی نزن ...کاری نکن...بزارزندگیشون روبکنن...دخالت نکن...خودش راضیه ...به توچه مربوطه ...ومن هم این یک هفته روزه سکوت گرفتم ...خیلی کلافه م ...دلم میسوزه ...نازنین خواهرم پرپر شد ...وگول ظاهرخورد...هرچی دادزدم ...دعواکردم که شوهربه این مردک نکن...قبول نکردکه نکرد...دعاکنیدخوشبخت بشن ...
شمیم...
ما را در سایت شمیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : padeshah dinozendegi12211 بازدید : 139 تاريخ : پنجشنبه 14 شهريور 1392 ساعت: 20:37